امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unbridled

ʌnˈbraɪdld ʌnˈbraɪdld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
ول، بی‌لجام، خودسر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an unbridled tongue will cause the perdition of a young head
- زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbridled

  1. adjective unrestrained
    Synonyms:
    berserk chaotic crazed crazy enthusiastic hysterical madcap noisy rabid riotous turbulent unchecked unconstrained uncontrolled uncurbed undisciplined ungovernable unmanageable violent wild

ارجاع به لغت unbridled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbridled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbridled

لغات نزدیک unbridled

پیشنهاد بهبود معانی