بداخلاق، متعصب، خشمگین، هار، وابسته به هاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a rabid dog
سگ هار
He was rabid in his hatred of his rival.
دیوانهوار از حریف خود متنفر بود.
a rabid football fan
کسی که دیوانهی فوتبال است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rabid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rabid