امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Delighted

    dɪˈlaɪtɪd dɪˈlaɪtɪd
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      delights

    • وجه وصفی حال:

      delighting

    • صفت تفضیلی:

      more delighted

    • صفت عالی:

      most delighted

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B1
    خوش‌حال،‌ دل‌شاد، مشعوف، راضی، شادکام، شادمان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - a delighted look
    - ظاهری خوش‌حال
    - She was delighted by the surprise party her friends organized.
    - او از مهمانی غافل‌گیرکننده‌ای که دوستانش ترتیب داده بودند، دل‌شاد شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد delighted

    1. adjective very happy
      Synonyms:
      happy pleased excited thrilled gladdened fulfilled overjoyed elated joyous gratified charmed enchanted captivated entranced jubilant ecstatic
      Antonyms:
      unhappy disappointed miserable troubled depressed sorrowful pained dismayed melancholy

    ارجاع به لغت delighted

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «delighted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delighted

    لغات نزدیک delighted

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی