خوشحالی، شادی، شادمانی، سرور، خوشی، خرسندی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her face radiated delightedness when she received the good news.
وقتی خبر خوش را دریافت کرد، از چهرهاش شادی میبارید.
In that moment of triumph, he felt a wave of delightedness wash over him.
در آن لحظهی پیروزی، احساس کرد که موجی از خوشحالی او را فرا گرفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delightedness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delightedness