ادبی غمگین، محزون، اندوهگین، افسرده، اندوهناک، دژکام، تاثرآور، حزنآلود، حزین، نژند، مغموم، غمانگیز، ماتمزده
a sorrowful tale
داستانی حزنآلود
With a sorrowful sigh he folded the letter and put it away.
با آهی غمگین نامه را تا کرد و کنار گذاشت.
اندوهبار، غصهدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She had a sorrowful expression on her face when she heard the news.
با شنیدن این خبر حالت غصهداری در چهره داشت.
The painting depicted a sorrowful scene of loss and despair.
این نقاشی صحنهای اندوهبار از دست دادن و ناامیدی را به تصویر میکشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sorrowful» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sorrowful