فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jubilant

ˈdʒuːbələnt ˈdʒuːbələnt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

شادمان، شاد، سرمست، هلهله‌کننده، فرخنده، مسرور، خوش‌حال، شادان، شادی‌بخش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

jubilant parades and parties

رژه‌ها و ضیافت‌های شادی‌بخش

Jubilant soldiers fired skyward.

سربازان خوش‌حال تیرهوایی شلیک کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

jubilant drumming

طبل شادانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jubilant

  1. adjective happy
    Synonyms:
    glad pleased excited thrilled joyous overjoyed elated euphoric exuberant gleeful exultant exulting triumphant celebrating rejoicing enraptured rhapsodic triumphal flipping flying doing handsprings tickled
    Antonyms:
    unhappy sad depressed sorrowful

ارجاع به لغت jubilant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jubilant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jubilant

لغات نزدیک jubilant

پیشنهاد بهبود معانی