پیروز، پیروزمند، فاتح، برنده، منصور، چیره، کامیاب، موفق
The triumphant army marched through the city.
ارتش فاتح در شهر رژه رفت.
The triumphant coach praised his players for their incredible effort.
مربی پیروز بازیکنانش را به خاطر تلاش باورنکردنیشان تحسین کرد.
پیروزمندانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «triumphant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/triumphant