امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Triumphant

traɪˈʌmfnt traɪˈʌmfnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پیروز، پیروزمند، فاتح، برنده، منصور، چیره، کامیاب، موفق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The triumphant army marched through the city.
- ارتش فاتح در شهر رژه رفت.
- The triumphant coach praised his players for their incredible effort.
- مربی پیروز بازیکنانش را به خاطر تلاش باورنکردنی‌شان تحسین کرد.
adjective
غرور‌آمیز، آمیخته با غرور، افتخارآمیز
adjective
پیروزمندانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد triumphant

  1. adjective successful
    Synonyms:
    boastful celebratory champion conquering dominant elated exultant glorious happy in the lead jubilant looking good lucky on top out front prizewinning proud rejoicing swaggering triumphal unbeaten undefeated victorious winning
    Antonyms:
    defeated failing losing unsuccessful

ارجاع به لغت triumphant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «triumphant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/triumphant

لغات نزدیک triumphant

پیشنهاد بهبود معانی