شیفته، وسواسی، مشغول، گرفتار، علاقهمند، درگیر (شدیداً)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Why are people so obsessed with money?
چرا مردم انقدر عاشق پولاند؟
Many fans are obsessed with their favorite celebrities.
بسیاری از طرفداران شیفتهی ستارههای محبوب خود هستند.
She became obsessed with perfection in her work.
او در کار خود، گرفتار کمالگرایی شد.
Gatsby the obsessed lover
گتسبی عاشق دلباخته
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obsessed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obsessed