آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ شهریور ۱۴۰۴

    Obsessed

    əbˈsest əbˈsest

    معنی obsessed | جمله با obsessed

    adjective B2

    شیفته، وسواسی، مشغول، گرفتار، علاقه‌مند، درگیر (شدیداً)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Why are people so obsessed with money?

    چرا مردم انقدر عاشق پول‌اند؟

    Many fans are obsessed with their favorite celebrities.

    بسیاری از طرفداران شیفته‌ی ستاره‌های محبوب خود هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She became obsessed with perfection in her work.

    او در کار خود، گرفتار کمال‌گرایی شد.

    Gatsby the obsessed lover

    گتسبی عاشق دلباخته

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد obsessed

    1. adjective consumed, driven about belief, desire
      Synonyms:
      preoccupied engrossed gripped captivated dominated controlled haunted possessed troubled plagued harassed tormented infatuated hooked fixated immersed in wrapped up in into taken over tied up seized held dogged beset bewitched wound up with driven up to here in turned on have on the brain hung up on really into eat sleep and breathe bedeviled fiendish prepossessed
      Antonyms:
      unconcerned indifferent

    سوال‌های رایج obsessed

    معنی obsessed به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «obsessed» در زبان فارسی به «وسواسی»، «مشغول ذهنی» یا «شیفته‌ی بیش از حد» ترجمه می‌شود.

    این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد به طرز افراطی و بی‌وقفه‌ای به چیزی فکر می‌کند، به آن علاقه دارد یا نسبت به آن دلبستگی شدید پیدا کرده است. «obsessed» معمولاً بار منفی دارد و نشان می‌دهد که تمرکز فرد روی یک موضوع خاص به حدی است که ممکن است زندگی روزمره، تصمیم‌گیری‌ها و روابط او را تحت تأثیر قرار دهد.

    از منظر روان‌شناسی، افراد obsessed غالباً نمی‌توانند افکار مربوط به موضوع یا شخص خاص را از ذهن خود دور کنند و این افکار به صورت مداوم و گاهی مزاحم وارد فرآیندهای فکری آن‌ها می‌شوند. این حالت می‌تواند شامل علاقه‌ی شدید به یک فرد، یک فعالیت، یک شیء یا حتی یک ایده باشد. در بسیاری از موارد، وسواس یا اشتیاق افراطی باعث می‌شود فرد نسبت به سایر جنبه‌های زندگی کمتر توجه داشته باشد و انرژی ذهنی خود را متمرکز بر موضوع مورد علاقه کند.

    در زندگی روزمره، واژه‌ی obsessed برای توصیف علاقه‌های شدید و گاه غیرمنطقی افراد به کار می‌رود. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «She’s obsessed with her phone» یعنی «او وسواسی نسبت به تلفن همراهش دارد»، نشان‌دهنده‌ی توجه مداوم و غیرعادی فرد به یک شیء خاص است. این کاربرد معمولاً در مکالمه‌ی روزمره برای اشاره به علاقه‌های شدید و گاهی بیش از حد به کار می‌رود و بار معنایی هشداردهنده یا طنزآمیز نیز می‌تواند داشته باشد.

    در فرهنگ عامه و رسانه‌ها، obsessed اغلب برای توصیف شخصیت‌های داستانی یا افراد مشهور به کار می‌رود که نسبت به چیزی یا کسی دچار دلبستگی شدید و گاه خطرناک شده‌اند. این کاربرد ادبی و سینمایی نشان می‌دهد که obsessed نه تنها یک ویژگی شخصیتی است، بلکه می‌تواند نقطه‌ی شروعی برای روایت داستان، ایجاد تعلیق و تحلیل رفتارهای انسانی باشد.

    از نظر زبانی، obsessed یک صفت است که معمولاً با حرف اضافه‌ی with همراه می‌شود تا موضوع وسواس یا اشتیاق مشخص شود، مانند «obsessed with success» («وسواسی نسبت به موفقیت»). این ساختار نشان می‌دهد که واژه به راحتی می‌تواند در موقعیت‌های مختلف، از توصیف شخصی گرفته تا تحلیل روان‌شناختی یا نقد اجتماعی، به کار رود. obsessed یک اصطلاح انعطاف‌پذیر است که تمرکز شدید، علاقه‌ی افراطی و گاهی وسواس فکری را به شکل واضح و مؤثر منتقل می‌کند.

    ارجاع به لغت obsessed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «obsessed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obsessed

    لغات نزدیک obsessed

    • - observer
    • - obsess
    • - obsessed
    • - obsession
    • - obsessionally
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.