سومشخص مفرد:
hauntsوجه وصفی حال:
hauntingصفت تفضیلی:
more hauntedصفت عالی:
most hauntedآشفته، مضطرب، مشوش، هراسان، نگران
The haunted look in her eyes revealed the pain she had been through.
نگاه آشفته در چشمانش دردی که او از آن رنج میبرد نشان میداد.
The haunted man walked with a heavy heart, unable to escape his past.
مرد مضطرب با قلبی اندوهگین راه میرفت و نمیتوانست از گذشتهاش فرار کند.
روحزده (خانه و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children were terrified to enter the haunted graveyard at night.
بچهها از ورود شبانه به قبرستان روحزده وحشت داشتند.
The haunted forest was said to be cursed by a witch.
گفته میشود که جادوگر جنگل روحزده را نفرین کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «haunted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/haunted