فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Haunted

ˈhɑːnt̬ɪd ˈhɔːntɪd

سوم‌شخص مفرد:

haunts

وجه وصفی حال:

haunting

صفت تفضیلی:

more haunted

صفت عالی:

most haunted

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

آشفته، مضطرب، مشوش، هراسان، نگران

The haunted look in her eyes revealed the pain she had been through.

نگاه آشفته‌ در چشمانش دردی که او از آن رنج می‌برد نشان می‌داد.

The haunted man walked with a heavy heart, unable to escape his past.

مرد مضطرب با قلبی اندوهگین راه می‌رفت و نمی‌توانست از گذشته‌اش فرار کند.

adjective

روح‌زده (خانه و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The children were terrified to enter the haunted graveyard at night.

بچه‌ها از ورود شبانه به قبرستان روح‌زده وحشت داشتند.

The haunted forest was said to be cursed by a witch.

گفته می‌شود که جادوگر جنگل روح‌زده را نفرین کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haunted

  1. adjective frequented
    Synonyms:
    visited by obsessed preyed upon

ارجاع به لغت haunted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haunted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/haunted

لغات نزدیک haunted

پیشنهاد بهبود معانی