گذشتهی ساده:
dottedشکل سوم:
dottedسومشخص مفرد:
dotsوجه وصفی حال:
dottingشکل جمع:
dotsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خط نقطهچین
dot one's i's and cross one's t's
بسیار دقت کردن
(عامیانه) درست سر ساعت، درست به موقع
(انگلیس - عامیانه) سالها پیش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dot