امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tittle

ˈtɪtl̩ ˈtɪtl̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tittles

معنی

noun
ذره، خرده، نقطه، همزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tittle

  1. noun A tiny amount
    Synonyms: iota, bit, jot, shred, speck, particle, whit, smidgen, crumb, dab, dash, dot, dram, drop, fragment, grain, minim, mite, modicum, molecule, ort, ounce, scintilla, scrap, scruple, trifle, spot, smidgeon, smidgin, smidge

ارجاع به لغت tittle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tittle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tittle

لغات نزدیک tittle

پیشنهاد بهبود معانی