آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ مرداد ۱۴۰۴

    Pinpoint

    ˈpɪnpɔɪnt ˈpɪnpɔɪnt

    گذشته‌ی ساده:

    pinpointed

    شکل سوم:

    pinpointed

    سوم‌شخص مفرد:

    pinpoints

    وجه وصفی حال:

    pinpointing

    شکل جمع:

    pinpoints

    معنی pinpoint | جمله با pinpoint

    verb - transitive C2

    با دقت مشخص کردن، تعیین کردن، نشانه‌گذاری دقیق کردن، یافتن نقطه‌ی دقیق

    This radar can pinpoint the position of an aircraft.

    این رادار می‌تواند جای هواپیما را دقیقاً معلوم کند.

    They try to pinpoint the causes of student suicides.

    آنان می‌کوشند علل خودکشی دانشجویان را دقیقاً مشخص کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Bombers pinpointed oil refineries.

    بمب‌افکن‌ها پالایشگاه‌های نفت را هدف‌گیری کردند.

    Pinpoint heavy bombs on the most vulnerable points.

    بمب‌های سنگین را روی آسیب‌پذیرترین نقاط هدف‌گیری کن.

    verb - transitive C2

    شرح دادن، خاطرنشان کردن، کشف کردن، پیدا کردن (حقایق)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    He pinpointed some of the important facts.

    او برخی از نکات مهم را خاطر نشان کرد.

    Doctors are working hard to pinpoint the cause of the patient’s symptoms.

    پزشکان سخت در تلاشند تا علت علائم بیمار را با دقت پیدا کنند.

    noun countable

    نقطه‌ی ریز، لکه‌ی کوچک

    A pinpoint of light could be seen at the end of the tunnel.

    در انتهای تونل نور ضعیفی دیده می‌شد.

    There is not a pinpoint of difference between these two.

    یک سر سوزن فرق بین این دو وجود ندارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    millions of pinpoint holes

    میلیون‌ها سوراخ ریز

    a pinpoint of dust

    یک ذره گرد و خاک

    The pilot hit his pinpoint.

    خلبان (بمب را) به هدف زد.

    adjective

    دقیق، مشخص، واضح

    We need pinpoint information to make the right decision.

    برای گرفتن تصمیم درست، به اطلاعات بسیار دقیق نیاز داریم.

    His pinpoint analysis helped solve the problem quickly.

    تحلیل دقیق او به‌سرعت به حل مشکل کمک کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    pinpoint targets

    هدف‌های دقیقاً معین

    with pinpoint accuracy

    با دقت موشکافانه

    pinpoint bombardment

    بمباران دقیق

    pinpoint planning

    برنامه‌ریزی مو‌به‌مو (دقیق)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pinpoint

    1. verb define, locate
      Synonyms:
      identify recognize spot place distinguish diagnose determine home in on get a fix on finger
      Antonyms:
      lose be ambiguous
    1. noun a very small mark
      Synonyms:
      speck dash dot fleck point spot
    1. verb to establish the identification of
      Synonyms:
      identify finger aim place diagnose distinguish nail exact recognize fix locate point precise spot
      Antonyms:
      lose be ambiguous

    Collocations

    pinpoint of light

    نقطه نورانی کوچک، نقطه نور

    سوال‌های رایج pinpoint

    گذشته‌ی ساده pinpoint چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pinpoint در زبان انگلیسی pinpointed است.

    شکل سوم pinpoint چی میشه؟

    شکل سوم pinpoint در زبان انگلیسی pinpointed است.

    شکل جمع pinpoint چی میشه؟

    شکل جمع pinpoint در زبان انگلیسی pinpoints است.

    وجه وصفی حال pinpoint چی میشه؟

    وجه وصفی حال pinpoint در زبان انگلیسی pinpointing است.

    سوم‌شخص مفرد pinpoint چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pinpoint در زبان انگلیسی pinpoints است.

    ارجاع به لغت pinpoint

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pinpoint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pinpoint

    لغات نزدیک pinpoint

    • - pinot
    • - pinot noir
    • - pinpoint
    • - pinpoint of light
    • - pinprick
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.