در میان عبارات دیگر جا دادن، داخل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To make the old text legible, he interpolated new words into it.
او برای خوانا کردن متن قدیمی واژههای جدیدی به آن افزود.
The manuscript had been badly interpolated.
نسخهی خطی بهطور بدی تحریف شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interpolate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interpolate