گذشتهی ساده:
intercalatedشکل سوم:
intercalatedسومشخص مفرد:
intercalatesوجه وصفی حال:
intercalatingتقویم به تقویم اضافه کردن، در تقویم وارد کردن، به تقویم افزودن (اضافه کردن روز یا ماه اضافی به تقویم بهمنظور تنظیم انطباق تقویم با دورههای طبیعی)
The ancient Egyptians intercalated days into their calendar to account for the solar year.
مصریان باستان بهمنظور تطابق با سال خورشیدی، روزهایی را به تقویم خود اضافه میکردند.
Every four years, a leap day is intercalated to keep the calendar in sync with Earth's orbit.
هر چهار سال یکبار، روز کبیسه به تقویم اضافه میشود تا تقویم با چرخش زمین هماهنگ بماند.
(میان لایهها، اجزاء و...) وارد کردن، درج کردن، اضافه کردن، جا دادن، قرار دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The artist intercalated various textures between the painted layers.
هنرمند بافتهای مختلفی را میان لایههای رنگی وارد کرد.
In the geological sample, minerals were intercalated between the layers of rock.
در نمونهی زمینشناسی، مواد معدنی میان لایههای سنگ قرار داده شده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intercalate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intercalate