با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Aggrandize

əˈɡrænˌdaɪz əˈɡrændaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    aggrandized
  • شکل سوم:

    aggrandized
  • سوم‌شخص مفرد:

    aggrandizes
  • وجه وصفی حال:

    aggrandizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
بزرگ کردن، افزودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- All he desired was to aggrandize his estate.
- یگانه آرزوی او توسعه‌ی املاکش بود.
- He did it for personal gain and aggrandizement.
- آن کار را برای سود شخصی و خود بزرگ‌سازی انجام داد.
- his attempt to aggrandize his children's achievements
- سعی او در بزرگ جلوه دادن دستیابی‌های فرزندانش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aggrandize

  1. verb cause something to seem or be greater, bigger
    Synonyms: acclaim, applaud, augment, beef up, boost, commend, dignify, distinguish, enlarge, ennoble, expand, extend, glorify, heighten, hike, hike up, honor, hype, increase, intensify, jack up, jump, magnify, multiply, parlay, praise
    Antonyms: belittle, debase, degrade, depress, disgrace, humble, lower

ارجاع به لغت aggrandize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aggrandize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aggrandize

لغات نزدیک aggrandize

پیشنهاد بهبود معانی