با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Multiply

ˈmʌltəplaɪ ˈmʌltəplaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    multiplied
  • شکل سوم:

    multiplied
  • سوم‌شخص مفرد:

    multiplies
  • وجه وصفی حال:

    multiplying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
ضرب کردن، تکثیر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A computer multiplies copies faster.
- کامپیوتر تکثیر برگردان‌ها را سریع‌تر انجام می‌دهد.
- Marry, multiply and fill the earth!
- ازدواج کن و زاد و ولد کن و زمین را پر کن!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد multiply

  1. verb increase; reproduce
    Synonyms: accumulate, add, aggrandize, aggregate, augment, boost, breed, build up, compound, cube, double, enlarge, expand, extend, generate, heighten, magnify, manifold, mount, populate, procreate, produce, proliferate, propagate, raise, repeat, rise, spread, square
    Antonyms: decrease, divide, lessen, reduce

ارجاع به لغت multiply

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «multiply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/multiply

لغات نزدیک multiply

پیشنهاد بهبود معانی