گذشتهی ساده:
proliferatedشکل سوم:
proliferatedسومشخص مفرد:
proliferatesوجه وصفی حال:
proliferatingپربار شدن، زیاد شدن، کثیر شدن، بسط و توسعه یافتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nerve ends proliferate.
انتهای عصبها به چند شاخه تقسیم میشود.
The company's branches proliferated fast.
شعبههای شرکت بهسرعت فزونی یافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «proliferate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proliferate