Snowball

ˈsnoʊbɒːl ˈsnəʊbɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    snowballed
  • شکل سوم:

    snowballed
  • سوم‌شخص مفرد:

    snowballs
  • وجه وصفی حال:

    snowballing
  • شکل جمع:

    snowballs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
گلوله‌ی برف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I threw a snowball at my friend and hit him right on the nose.
- گلوله برف به طرف دوستم پرتاب کردم و درست به بینی او زدم.
- After building a snowman, we used leftover snow to make several snowballs.
- بعد از ساختن آدم‌برفی، از برف باقی‌مانده برای ساختن چند گلوله‌ی برف استفاده کردیم.
verb - transitive
مجازی افزایش یافتن، بالا گرفتن، شدت گرفتن، فراگیر شدن، گسترش یافتن، فزونی گرفتن (با سرعت)
- Opposition to the war snowballed.
- مخالفت با جنگ افزایش یافت.
- World population is still snowballing.
- جمعیت جهان هنوز هم به‌طور مهار‌ناپذیر در حال افزایش است.
noun
گیاه‌شناسی گل‌برف
- I picked a beautiful snowball from the garden.
- گل‌برف زیبایی از باغ چیدم.
- The snowball blooms in spring.
- گل‌برف در بهار شکوفه می‌دهد.
verb - transitive
برف‌بازی کردن، گلوله‌ی برف زدن، گلوله‌ی برف پرتاب کردن، گلوله‌ی برف انداختن
- We used to snowball unsuspecting passersby during winter breaks.
- در تعطیلات زمستانی به عابران ازهمه‌جابی‌خبر گلوله‌ی برف می‌زدیم.
- Sarah and Tom decided to snowball.
- سارا و تام تصمیم گرفتند برف‌بازی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snowball

  1. verb To increase or expand suddenly, rapidly, or without control
    Synonyms: explode, mushroom
  2. noun Plant having heads of fragrant white trumpet-shaped flowers; grows in sandy arid regions
    Synonyms: sweet sand verbena, Abronia elliptica
  3. verb To make or become greater or larger
    Synonyms: increase, aggrandize, amplify, augment, boost, build, build up, burgeon, enlarge, escalate, expand, extend, grow, magnify, mount, multiply, proliferate, rise, run up, soar, swell, upsurge, wax, beef up

ارجاع به لغت snowball

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snowball» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snowball

لغات نزدیک snowball

پیشنهاد بهبود معانی