فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snow-white

ˈsnoʊwaɪt ˈsnəʊwaɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

سفید مانند برف، مثل برف، برفگون، سفیدسفید، به سفیدی برف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The snow-white flowers bloomed beautifully in the garden.

گل‌های برفگون به‌زیبایی در باغ شکوفه دادند.

She wore a snow-white dress.

او لباسی به سفیدی برف بر تن داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snow-white

  1. adjective of the white color of snow
    Synonyms:
    snowy

ارجاع به لغت snow-white

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snow-white» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snow-white

لغات نزدیک snow-white

پیشنهاد بهبود معانی