چند تا، چند برابر، بسیار، زیاد، متعدد، گوناگونی، متنوع کردن، چندبرابر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his manifold wisdom
خردمندی همه جانبهی او
manifold industries
صنایع گوناگون
The consequences of this event were manifold.
پیامدهای این رویداد متعدد بود.
manifold duties
وظایف متعدد
A manifold villain.
آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).
a manifold liar
دروغگوی به تمام معنی
to manifold a letter with carbon paper
نامهای را با کاغذ کاربن کپی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «manifold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/manifold