آخرین به‌روزرسانی:

Manifold

ˈmænəfoʊld ˈmænəfəʊld

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective

چند تا، چند برابر، بسیار، زیاد، متعدد، گوناگونی، متنوع کردن، چندبرابر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

his manifold wisdom

خردمندی همه جانبه‌ی او

manifold industries

صنایع گوناگون

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The consequences of this event were manifold.

پیامدهای این رویداد متعدد بود.

manifold duties

وظایف متعدد

A manifold villain.

آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).

a manifold liar

دروغگوی به تمام معنی

to manifold a letter with carbon paper

نامه‌ای را با کاغذ کاربن کپی کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد manifold

  1. adjective abundant, many
    Synonyms:
    numerous multiple many varied various different assorted diversified diverse complex multitudinous sundry copious multiplied multifarious multiform diversiform multivarious multifold
    Antonyms:
    single sole one

ارجاع به لغت manifold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manifold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/manifold

لغات نزدیک manifold

پیشنهاد بهبود معانی