Multiple

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• adjective B2
  چندگانه، چند برابر، متعدد، چندین، مضاعف، چندلا، گوناگون، چند‌فاز
  • - The student received multiple awards for her outstanding academic performance.
  • - دانش‌آموز به خاطر عملکرد تحصیلی ممتازش چندین جایزه گرفت.

  • - My team used multiple strategies to solve the complex problem.
  • - تیم من از استراتژی‌های گوناگون برای حل این مشکل پیچیده استفاده کرد.

  • - multiple cable
  • - کابل چند‌لایه

  • - multiple birth
  • - زائیدن (زایمان) چند بچه (چند قلو)

  • - multiple rate
  • - نرخ چندگانه

  • - multiple copies
  • - نسخه‌های متعدد، روگرفت‌های چندگانه

  • - multiple participation in house chores
  • - مشارکت چندگانه در کارهای خانه

  • - multiple burial
  • - خاک‌سپاری دسته‌جمعی

  • - multiple integral
  • - انتگرال بستا

  • - multiple party system
  • - نظام (سیاسی) چند حزبی
  مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
• noun countable
  مضرب
  • - 10 is a multiple of 5.
  • - 10 مضرب 5 است.