با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Diversified

American: daɪˈvɜrːsəˌfaɪd British: daɪˈvɜːsɪfaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    diversifies
  • وجه وصفی حال:

    diversifying

معنی و نمونه‌جمله

adjective
گوناگون، چندگونه، متنوع، جورواجور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- diversified scenery
- چشم‌انداز دارای تنوع
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diversified

  1. verb Spread into new habitats and produce variety or variegate
    Synonyms: broadened, expanded, radiated, rotated, changed, varied
    Antonyms: conformed, specialized
  2. adjective Consisting of a number of different kinds
    Synonyms: assorted, divers, diverse, heterogeneous, miscellaneous, mixed, motley, multifarious, multiform, sundry, varied, variegated, various, polymorphic, polymorphous
  3. adjective Not limited to a single class
    Synonyms: general
  4. adjective Having variety of character or form or components; or having increased variety
    Antonyms: undiversified

ارجاع به لغت diversified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diversified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diversified

لغات نزدیک diversified

پیشنهاد بهبود معانی