فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Diversification
daɪˌvərsəfəˈkeɪʃn̩
daɪˌvɜːsɪfɪˈkeɪʃn̩
معنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
uncountable
گوناگونی، تنوع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The seminar was to discuss diversification of agriculture.
این سمینار، بحث در مورد تنوع کشاورزی بود.
Failures, mergers, acquisitions, and diversification are the day-to-day diet of firms involved with the industry.
شکست‌ها، ادغام‌ها، اکتساب‌ها و تنوع بخشیدن، برنامه‌ی روزانه‌ی شرکت‌های درگیر در این صنعت است.
مترادف و متضاد diversification
-
noun the act of introducing variety (especially in investments or in the variety of goods and services offered)Synonyms:variegation allotropy
-
noun the quality of being made of many different elements, forms, kinds, or individualsSynonyms:variety diversity multiplicity variegation heterogeneity variousness diverseness multiformity miscellaneousness heterogeneousness multifariousness polymorphism
لغات هم‌خانواده diversification
-
noundiversification, diversity
-
adjectivediverse
-
verb - transitivediversify
-
adverbdiversely
ارجاع به لغت diversification
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «diversification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diversification
لغات نزدیک diversification
- - diverse
- - diversely
- - diversification
- - diversified
- - diversify