Diversify

dəˈvɜːr- / / daɪ- daɪˈvɜːsɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diversified
  • شکل سوم:

    diversified
  • سوم شخص مفرد:

    diversifies
  • وجه وصفی حال:

    diversifying

معنی و نمونه‌جمله

  • adverb
    گوناگون ساختن، متنوع کردن
    • - We must diversify our products in order to attract more customers.
    • - باید فرآورده‌های خود را متنوع کنیم تا بتوانیم مشتریان بیشتری را جلب کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد diversify

  1. verb spread out; branch out
    Synonyms: alter, assort, change, expand, mix, modify, transform, variegate, vary
    Antonyms: conform, stay same, unvary

لغات هم‌خانواده diversify

ارجاع به لغت diversify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diversify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diversify

لغات نزدیک diversify

پیشنهاد بهبود معانی