با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Multiplier

    American: ˈməltəˌplaɪər British: ˈmʌltɪplaɪə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      multipliers

    معنی‌ها

    noun
    مضروب‌ٌفیه، ضرب‌کننده، تکثیر‌کننده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    noun
    افزاینده، وسیله افزایش، ماشین حساب (مخصوص ضرب)،(در برق) دستگاه تقویت کننده، افزایش دهنده، چندبرابر کننده، ضرب کننده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد multiplier

    1. noun The number by which a multiplicand is multiplied
      Synonyms: multiplier factor

    ارجاع به لغت multiplier

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «multiplier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/multiplier

    لغات نزدیک multiplier

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند