فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

غمگین به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

محزون، غمناک

فونتیک فارسی

ghamgin
صفت

sad, sorry, plangent, regretful, tearful, sore, melancholic, doleful, gloomy, sombre, somber, sorrowful, woeful, afflicted, saddened, grieved, unhappy, spiritless, cheerless, joyless, heavy-hearted, dreary, ghastly, bleak, rueful, mirthless, downcast, glum, aggrieved, broken-hearted, desolated, desolate, despondent, disappointed, careworn, funeral, dejected, depressed, disconsolate, dismal, dour, distressed, in the dumps, elegiac, embittered, dolorous, heartbroken, downhearted, forlorn, low, woebegone, heartsick, inconsolable, melancholy, pensive

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او غمگین و بیمار به نظر می‌رسید.

She looked careworn and ill.

او دمدمی است؛ گاهی شاد و گاهی غمگین

he is changeable, now happy, now sad

نمونه‌جمله‌های بیشتر

مرگ او مرا بسیار غمگین کرد.

His death made me very sad.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد غمگین

  1. مترادف:
    آزرده افسرده افسرده اندوهگین اندوهمند اندوهناک پژمان تنگدل حزین دلتنگ غمناک غمین گرفته متاثر متالم محزون مغموم مکدر ملول مهموم ناخرم ناخوش ناشاد
    متضاد:
    شاد مسرور

ارجاع به لغت غمگین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «غمگین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غمگین

لغات نزدیک غمگین

پیشنهاد بهبود معانی