با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Parcel

ˈpɑːrsl ˈpɑːsl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    parceled
  • شکل سوم:

    parceled
  • سوم‌شخص مفرد:

    parcels
  • وجه وصفی حال:

    parceling
  • شکل جمع:

    parcels

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
جزء، بخش، قسمت، گره، دسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a parcel of fools
- یک دسته اوباش
- two parcels of land in Vanak
- دو قواره زمین در ونک
- This condition is part and parcel of the agreement we signed last year.
- این شرط بخشی از قراردادی است که پارسال امضا کردیم.
noun countable
بسته، امانت پستی
- postal parcels
- بسته‌های پستی
- parcels of food and medicine for earthquake victims
- بسته‌های دارو و خوراک برای زلزله‌زدگان
verb - transitive
به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن
- The huge farm was parceled out among his nine children.
- مزرعه‌ی پهناور میان نه فرزند او تقسیم شد.
verb - transitive
بسته‌بندی کردن، در بسته گذاشتن
- He parceled the gifts.
- او هدیه‌ها را بسته‌بندی کرد.
adjective
جزئی، بخشی، ناکامل، نیمه‌کاره، ناقص
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parcel

  1. noun container prepared to be sent
    Synonyms: bindle, bundle, carton, load, pack, package, packet
  2. noun group, bunch
    Synonyms: array, band, batch, body, clot, clump, cluster, clutch, collection, company, crew, crowd, gang, lot, pack
    Antonyms: none, one
  3. noun piece of land
    Synonyms: acreage, plat, plot, property, tract
  4. noun part, piece
    Synonyms: bite, chunk, cut, division, lion’s share, member, moiety, piece of the action, portion, rake-off, section, segment, slice
    Antonyms: whole

ارجاع به لغت parcel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parcel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parcel

لغات نزدیک parcel

پیشنهاد بهبود معانی