فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Premium

ˈpriːmiəm ˈpriːmiəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    premiums

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C2
    مبلغ اضافی، اضافه‌بها، اضافه‌قیمت، پول بیشتر
    • - I paid a premium for the organic produce at the grocery store.
    • - برای محصولات ارگانیک در فروشگاه مواد غذایی مبلغ اضافی پرداخت کردم.
    • - The bonds are sold at a premium.
    • - اوراق قرضه را به قیمت بیشتری می‌فروشند.
  • noun countable
    حق بیمه
    • - She was surprised by the high premium for her health insurance.
    • - او از حق بیمه‌ی بالای بیمه‌ی درمانی خود شگفت‌زده شد.
    • - He saved money by choosing a plan with a lower premium but higher deductible.
    • - او با انتخاب طرحی با حق بیمه‌ی کمتر اما فرانشیز بالاتر، در هزینه‌ها صرفه‌جویی کرد.
  • noun uncountable
    بنزین ممتاز
    • - My mechanic recommended using premium to prolong the life of my vehicle.
    • - مکانیک من استفاده از بنزین ممتاز را برای افزایش عمر وسیله‌ی نقلیه‌ام توصیه کرد.
    • - Despite the higher price, I prefer using premium.
    • - علی‌رغم قیمت بالاتر ترجیح می‌دهم از بنزین ممتاز استفاده کنم.
  • adjective
    ممتاز، اعلا، مرغوب، بسیار باکیفیت
    • - We only deal with premium quality goods.
    • - ما فقط کالاهای ممتاز را خرید‌وفروش می‌کنیم.
    • - The premium leather seats in the car provided a luxurious and comfortable ride.
    • - صندلی‌های چرمی بسیار باکیفیت در این خودرو، سواری لوکس و راحتی را فراهم می‌کردند.
  • adjective
    اضافی (نرخ و غیره)
    • - The premium amount of money for the car was out of my budget.
    • - مبلغ اضافی برای ماشین خارج از بودجه‌ی من بود.
    • - the premium cost of the vacation package
    • - هزینه‌ی اضافی پکیج تعطیلات
  • noun
    پاداش، اضافه‌حقوق
    • - The company offered a premium to its top-performing employees
    • - این شرکت به کارکنانی که عملکرد برتر داشتند، پاداش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد premium

  1. adjective excellent
    Synonyms: choice, exceptional, prime, select, selected, superior
    Antonyms: inferior, low, low-class, poor
  2. noun bonus, prize
    Synonyms: appreciation, boon, bounty, carrot, dividend, extra, fee, gravy, guerdon, meed, percentage, perk, perquisite, plum, recompense, regard, remuneration, reward, spiff, stock, store, value
    Antonyms: lowness, paucity

Collocations

Idioms

  • at a premium

    1- به قیمت بالاتر از حد معمول 2- پر ارزش، کمیاب

ارجاع به لغت premium

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premium» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/premium

لغات نزدیک premium

پیشنهاد بهبود معانی