با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Percentage

pərˈsent̬ɪdʒ pəˈsentɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    percentages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    درصد، برحسب درصد، صدی چند، قسمت، مقدار
    • - The higher the income, the larger the percentage saved.
    • - هرچه درآمد بیشتر باشد درصد پس‌انداز بیشتر است.
    • - a percentage of the audience
    • - بخشی از حضار
  • noun countable
    سود، منفعت، فایده، نفع
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد percentage

  1. noun portion, allotment
    Synonyms: allowance, bite, bonus, chunk, commission, corner, cut, discount, division, duty, fee, holdout, interest, juice, payoff, percent, piece, piece of the action, points, proportion, quota, rate, ratio, section, slice, split, taste, winnings
    Antonyms: whole

لغات هم‌خانواده percentage

ارجاع به لغت percentage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «percentage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/percentage

لغات نزدیک percentage

پیشنهاد بهبود معانی