موهبت، نعمت، برکت
Electricity and T.V. are among the boons of civilization.
برق و تلویزیون جزو موهبتهای تمدن هستند.
The rainy weather was a boon for the farmers.
هوای بارانی برای کشاورزان نعمت بود.
ادبی قدیمی خواهش، تمنا، استدعا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The king granted his boon.
سلطان تمنای او را اجابت کرد.
The king granted the boon of a pardon to the condemned prisoner.
شاه استدعای عفو زندانی محکوم را قبول کرد.
همدم، شفیق، موافق (یار و رفیق)
John is a boon companion, always ready to lend a helping hand.
جان رفیقی شفیق است. او همیشه آماده است تا دست یاری دراز کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «boon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boon