امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remuneration

rɪˌmjuːnəˈreɪʃn rɪˌmjuːnəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    remunerations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun singular uncountable formal
اجر، دستمزد، پاداش، حق‌الزحمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Employees were dissatisfied with the remuneration offered by the company.
- کارمندان از دستمزد داده‌شده توسط شرکت ناراضی بودند.
- The remuneration for his hard work was a generous bonus.
- حق‌الزحمه کار سخت او، پاداشی سخاوتمندانه‌ بود.
- She was satisfied with the remuneration she received for her freelance project.
- او از دستمزدی که برای پروژه‌ی فریلنسری خود دریافت کرده بود، راضی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remuneration

  1. noun Something given in exchange for goods or services rendered
    Synonyms:
    compensation consideration payment recompense
  1. noun Payment for work done
    Synonyms:
    pay compensation earnings commission salary wage emolument payment bounty fee hire reward honorarium stipend wages
  1. noun Something to make up for loss or damage
    Synonyms:
    amends compensation indemnification indemnity offset quittance recompense redress reimbursement reparation repayment requital restitution satisfaction setoff

ارجاع به لغت remuneration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remuneration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remuneration

لغات نزدیک remuneration

پیشنهاد بهبود معانی