فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Setoff

معنی‌ها

noun

وزنه‌ی تعادل، برابرساز، جبران‌ساز

noun

تاوان، غرامت، وام متقابل، دین متقابل، ادعای متقابل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun

رجوع شود به: offset

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد setoff

  1. noun structure where a wall or building narrows abruptly
    Synonyms:
    set back offset
  1. noun something to make up for loss or damage
    Synonyms:
    compensation repayment reimbursement amends recompense restitution satisfaction offset reparation remuneration indemnity redress requital indemnification quittance

ارجاع به لغت setoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «setoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/setoff

لغات نزدیک setoff

پیشنهاد بهبود معانی