Set Back

American: ˈsetˈbæk British: setbæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb C1
(ساعت را) عقب کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
phrasal verb
عقب انداختن
phrasal verb
خرج برداشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد set back

  1. verb delay, hinder
    Synonyms: bog down, decelerate, defeat, detain, embog, hang up, hold up, impede, mire, retard, reverse, slow, slow down, slow up
    Antonyms: advance, forward
  2. phrasal verb Remove from or allow distance
  3. phrasal verb Cost money

ارجاع به لغت set back

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «set back» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/set back

لغات نزدیک set back

پیشنهاد بهبود معانی