تاوان، غرامت، جبران زیان، بخشودگی، صدمه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A plan that offered indemnity against further financial loss.
طرحی که ما را در مقابل زیانهای بیشتر مالی بیمه میکرد.
He had to pay a large indemnity.
او مجبور شد غرامت سنگینی بدهد.
Germany is still paying indemnity to some victims of Nazism.
آلمان هنوز هم به برخی از قربانیان نازیها خسارت میپردازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indemnity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indemnity