فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indemnity

ɪnˈdemnəti ɪnˈdemnəti

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

تاوان، غرامت، جبران زیان، بخشودگی، صدمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

A plan that offered indemnity against further financial loss.

طرحی که ما را در مقابل زیان‌های بیشتر مالی بیمه می‌کرد.

He had to pay a large indemnity.

او مجبور شد غرامت سنگینی بدهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Germany is still paying indemnity to some victims of Nazism.

آلمان هنوز هم به برخی از قربانیان نازی‌ها خسارت می‌پردازد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indemnity

  1. noun reimbursement
    Synonyms:
    payment repayment compensation restitution pay damages

ارجاع به لغت indemnity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indemnity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indemnity

لغات نزدیک indemnity

پیشنهاد بهبود معانی