با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Indemnity

ɪnˈdemnəti ɪnˈdemnəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    تاوان، غرامت، جبران زیان، بخشودگی، صدمه
    • - A plan that offered indemnity against further financial loss.
    • - طرحی که ما را در مقابل زیان‌های بیشتر مالی بیمه می‌کرد.
    • - He had to pay a large indemnity.
    • - او مجبور شد غرامت سنگینی بدهد.
    • - Germany is still paying indemnity to some victims of Nazism.
    • - آلمان هنوز هم به برخی از قربانیان نازی‌ها خسارت می‌پردازد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد indemnity

  1. noun reimbursement
    Synonyms: repayment, restitution, compensation, pay, payment, damages

ارجاع به لغت indemnity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indemnity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indemnity

لغات نزدیک indemnity

پیشنهاد بهبود معانی