توازن، زوجیت
برابری، تساوی، زوج بودن، تعادل، جفتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Parity must exist between authority and responsibility.
باید میان اختیار و مسئولیت موازنه برقرار باشد.
We must try to achieve parity with our industrial competitors.
باید سعی کنیم با رقبای صنعتی خود همتراز شویم.
Everywhere, women are demanding parity with men.
در همهجا زنها خواهان برابری با مردها هستند.
parity checking
بررسی همسنگی (توازن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «parity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parity