همنوایی، همشکلی، همرنگی (با استانداردهای معمول مورد انتظار یک گروه یا جامعه)
Today's society imposes conformity.
اجتماع امروزی همنوایی را تحمیل میکند.
Conformity can create a sense of belonging, but it can also limit individuality.
همرنگی میتواند احساس تعلق ایجاد کند اما همچنین میتواند فردیت را محدود کند.
مطابقت، انطباق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team's success was due to their conformity with the coach's game plan.
موفقیت این تیم به دلیل مطابقت آنها با برنامهی بازی مربی بود.
The artist's work demonstrated a lack of conformity with traditional styles.
در آثار این هنرمند انطباق نداشتن با سبکهای سنتی مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conformity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conformity