گذشتهی ساده:
conformedشکل سوم:
conformed(بهویژه در دین) سازگار و موافق با آموزهها و آداب پذیرفتهشده، منطبق، دارای تطابق، مطابق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a professed and conforming Muslim.
او مسلمانی قسمخورده و موافق با آموزههای این دین است.
the conforming function of community
عملکرد سازگار جامعه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conforming» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conforming