امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Approximation

əˌprɑːksəˈmeɪʃn əˌprɒksəˈmeɪʃn əˌprɒksəˈmeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    approximations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
تقریب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun
نزدیکی، شباهت زیاد، قریب به‌صحت، تخمین
- His description is only an approximation of reality.
- توصیف او فقط تشابهاتی با واقعیت دارد.
- The stated figures are only approximations of the actual costs.
- اعداد ذکرشده برآورد تقریبی هزینه‌ها است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد approximation

  1. noun closeness
    Synonyms:
    resemblance likeness nearness similarity alikeness
    Antonyms:
    difference dissimilarity
  1. noun estimate
    Synonyms:
    conjecture rough idea guess educated guess ballpark figure estimation guesstimate informed guess rough measure

لغات هم‌خانواده approximation

  • noun
    approximation

ارجاع به لغت approximation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «approximation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/approximation

لغات نزدیک approximation

پیشنهاد بهبود معانی