شکل جمع:
suspensionsتوقف، وقفه، تعطیل، ایست، تعلیق، بیتکلیفی، آویزان، آویزانی، اندروا، آونگان، اندروایی، آویزش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The suspension of the police chief surprised everyone.
منتظر خدمتشدن رئیسپلیس همه را شگفتزده کرد.
the suspension of the martial law
برداشتن حکومت نظامی
front-wheel suspension
فنربندی چرخهای جلو
در تعلیق، آویخته، آونگان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suspension» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suspension