دورهی بهبودی، دورهی نقاهت
The cancer patient has gone into remission.
بیمار سرطانی دوران بهبودی را میگذراند.
After months of chemotherapy, the patient finally went into remission and was able to go home from the hospital.
پس از ماهها شیمیدرمانی، سرانجام بیمار وارد دورهی نقاهت شد و توانست از بیمارستان به خانه برود.
انگلیسی بریتانیایی حقوق بخشودگی، بخشش، تخفیف (کاهش مدت زمانی که فرد باید در زندان بماند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The judge granted the prisoner early remission for good behavior.
قاضی به دلیل رفتار خوب به زندانی تخفیف داد.
The prisoner's family eagerly awaited news of his remission.
خانوادهی این زندانی مشتاقانه منتظر خبر بخشش او بودند.
دین بخشش، بخشایش، عفو، گذشت، آمرزش، عفران
We pray for the remission of our sins.
برای بخشش گناهان خود دعا میکنیم.
In the Catholic faith, remission can be achieved through the sacrament of confession.
در مذهب کاتولیک، میتوان از طریق مراسم مذهبی اعتراف به بخشایش رسید.
بخشودگی، معافیت (از مالیات و قرض و غیره)
tax remissions
بخشودگیهای مالیاتی
The company applied for a remission of the fine imposed by the regulatory authority.
این شرکت درخواست بخشودگی جریمهی اعمالشده توسط مقام نظارتی را ثبت کرد.
فروکش (کاهش یا از بین رفتن نشانههای بیماری)
a slight remission of the fever
کاهش خفیف تب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «remission» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/remission