امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remit

rɪˈmɪt rɪˈmɪt rɪˈmɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    remitted
  • شکل سوم:

    remitted
  • سوم‌شخص مفرد:

    remits
  • وجه وصفی حال:

    remitting
  • شکل جمع:

    remits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
ارسال وجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun adverb
بخشیدن، آمرزیدن، معاف کردن، فرو نشاندن، پول رسانیدن، وجه فرستادن
- The priests had the power to remit sins.
- کشیشان قادر بودند که گناهان را ببخشند.
- The old farmer's back taxes were remitted.
- مالیات‌های عقب‌افتاده‌ی کشاورز پیر مورد بخشودگی قرار گرفت.
- The striking worker's pay was remitted.
- مزد کارگران اعتصابی پرداخت شد.
- It was a great hope, a hope that remitted all pains.
- امید بزرگی بود، امیدی که همه‌ی دردها را فرو نشاند.
- We must not remit our efforts.
- نباید کوشش‌های خود را کم کنیم.
- The case was remitted to a special committee.
- آن قضیه را به کمیسیون ویژه‌ای ارجاع کردند.
- His claim has been remitted to a lesser court.
- ادعای او را به یک دادگاه پایین‌تر ارجاع کرده‌اند.
- Please remit promptly by check or money order.
- لطفاً وجه را فوراً از طریق چک یا حواله‌ی بانکی ارسال دارید.
- The full amount must be remitted in five days.
- کل مبلغ باید ظرف پنج روز فرستاده شود.
- They remitted the consideration of the matter until the next session.
- آن‌ها رسیدگی به موضوع را تا جلسه‌ی بعد به تعویق انداختند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remit

  1. verb send, transfer
    Synonyms: address, consign, dispatch, forward, mail, make payment, pay, post, route, settle, ship, square, transmit
    Antonyms: hold, keep
  2. verb stop, postpone
    Synonyms: abate, absolve, alleviate, amnesty, cancel, condone, decrease, defer, delay, desist, diminish, dwindle, ease up, excuse, exonerate, fall away, forbear, forgive, halt, hold off, hold up, intermit, mitigate, moderate, modify, modulate, pardon, prorogue, put off, reduce, relax, release, repeal, reprieve, rescind, respite, shelve, sink, slack, slacken, soften, stay, suspend, wane, weaken
    Antonyms: encourage, forge, forward

ارجاع به لغت remit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remit

لغات نزدیک remit

پیشنهاد بهبود معانی