آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Intermit

ˌɪntərˈmɪt ˌɪntəˈmɪt

معنی intermit | جمله با intermit

adverb

قطع کردن، گسیختن، موقتی تعطیل کردن، نوبت داشتن، نوبت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

A high fever that intermitted regularly.

تب شدیدی که مرتباً تکرار می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد intermit

  1. verb cease an action temporarily

ارجاع به لغت intermit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intermit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intermit

لغات نزدیک intermit

پیشنهاد بهبود معانی