آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Intermittent

ˌɪnt̬ərˈmɪtnt ˌɪntəˈmɪtnt

معنی intermittent | جمله با intermittent

adjective

متناوب، نوبت‌دار، نوبه‌ای، نوبتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

intermittent spark

جرقه‌ی متناوب

intermittent fasting

رژیم فستینگ (روشی از غذا خوردن که شامل تغییر منظم بین دوره‌های غذا خوردن و روزه‌داری (نخوردن عمدی)، به ویژه برای کاهش وزن است)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an intermittent publication

نشریه‌ی گاهوار (گاه‌به‌گاه)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد intermittent

سوال‌های رایج intermittent

معنی intermittent به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی intermittent در زبان فارسی به «متناوب»، «گاه‌به‌گاه»، «نوبت‌دار» یا «پیوسته‌گسسته» ترجمه می‌شود.

این واژه برای توصیف رویدادها یا پدیده‌هایی به کار می‌رود که در فواصل زمانی نامنظم یا با وقفه‌های کوتاه و بلند رخ می‌دهند. در زبان انگلیسی رسمی و علمی، intermittent اغلب برای اشاره به فرآیندهایی به کار می‌رود که تداوم کامل ندارند، اما در بازه‌های زمانی مختلف تکرار می‌شوند.

در زندگی روزمره، این واژه می‌تواند به هر چیزی از باران گرفته تا سیگنال اینترنت اشاره کند. مثلاً در جمله‌ی “We had intermittent rain all afternoon”، منظور این است که باران در طول بعدازظهر چندین‌بار قطع و وصل شده است. در این کاربرد، intermittent به معنای چیزی است که تداوم دارد، اما با فواصل غیرمنظم. در نتیجه، معنای آن چیزی میان «پیوسته» و «کاملاً منقطع» قرار می‌گیرد.

در علم پزشکی، intermittent کاربرد دقیق‌تری دارد. به‌عنوان نمونه، در اصطلاح intermittent fever (تب متناوب)، دمای بدن بیمار در بازه‌های مشخصی بالا می‌رود و سپس به حالت طبیعی بازمی‌گردد. همچنین در تنفس یا ضربان قلب، اگر ریتم عملکرد اندام‌ها با وقفه‌هایی همراه باشد، از واژه‌ی intermittent برای توصیف آن استفاده می‌شود. این نوع استفاده علمی معمولاً بر الگوی تکرارشونده با فواصل نامنظم دلالت دارد.

در حوزه‌ی فناوری و مهندسی نیز، intermittent برای توصیف عملکرد ناپایدار یا مقطعی دستگاه‌ها به کار می‌رود. برای مثال، اگر سیگنال ارتباطی یا جریان برق به‌صورت نامنظم قطع و وصل شود، گفته می‌شود سیستم دچار intermittent failure شده است. در این موارد، واژه نه‌تنها وضعیت لحظه‌ای بلکه الگوی عملکرد دستگاه را نشان می‌دهد و برای تشخیص مشکل بسیار مهم است.

از دید فلسفی و زبانی، مفهوم intermittent به نوعی یادآور تناقض میان پیوستگی و گسست است. پدیده‌های متناوب، هرچند ظاهراً ناپیوسته‌اند، اما نوعی نظم در بی‌نظمی دارند؛ همانند موج‌هایی که با وقفه بر ساحل می‌کوبند یا روشنایی چراغی که به‌صورت منظم خاموش و روشن می‌شود. این ویژگی باعث می‌شود واژه‌ی intermittent نه‌فقط در علوم، بلکه در ادبیات و توصیف‌های استعاری نیز کاربردی زیبا و دقیق داشته باشد.

ارجاع به لغت intermittent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intermittent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intermittent

لغات نزدیک intermittent

پیشنهاد بهبود معانی