با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Cyclic

ˈsaɪklɪk ˈsaɪklɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    دوره‌ای یا دایره‌ای
  • adjective
    چرخه ای
    • - cyclic time
    • - زمان چرخه‌سان
    • - the cyclic nature of economic activities
    • - نهاد چرخه‌وار فعالیت‌های اقتصادی
    • - Breathing is a cyclic function.
    • - تنفس عملی تناوبی است.
    • - the cyclic structure of gasoline molecules
    • - ساختمان حلقوی مولکول‌های بنزین
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cyclic

  1. adjective Happening or appearing at regular intervals
    Synonyms: cyclical, isochronal, isochronous, periodic, periodical, recurrent
    Antonyms: noncyclic, acyclic
  2. adjective Of a compound having atoms arranged in a ring structure
    Antonyms: acyclic

لغات هم‌خانواده cyclic

ارجاع به لغت cyclic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cyclic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cyclic

لغات نزدیک cyclic

پیشنهاد بهبود معانی