آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Periodic

ˌpɪriˈɑːdɪk ˌpɪəriˈɒdɪk

معنی periodic | جمله با periodic

adjective

دوره‌ای، ادواری، دورانی، باز‌آیند، بازگشتی، چرخه‌ای

periodic fluctuation

نوسان دوره‌ای

a periodic fever

تب ادواری

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the periodic motion of a planet

حرکت ادواری یک سیاره

adjective

گهگاهی، متناوب، پستایی، نوبتی، تناوبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

periodic municipal elections

انتخاب شهرداری هر چند وقت یکبار

periodic function

تابع تناوبی، تابع دوره‌ای

adjective

مکرر، بازآینده

periodic epidemics

همه‌گیری دوره‌ای (بیماری)

one of the city's periodic power failures

یکی از خاموشی‌های مکرر برق شهر

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد periodic

ارجاع به لغت periodic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «periodic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/periodic

لغات نزدیک periodic

پیشنهاد بهبود معانی