به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Monthly

ˈmʌnθli ˈmʌnθli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    monthlies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective adverb B1
    ماهیانه، هر ماهه، ماهی یکبار، یک‌ماهه
    • - monthly income
    • - درآمد ماهانه
    • - professors' monthly meeting
    • - جلسه‌ی ماهیانه استادان
    • - Her article was printed in one of New York's, famous monthlies.
    • - مقاله‌ی او در یکی از ماهنامه‌های معروف نیویورک به چاپ رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد monthly

  1. adjective
    Synonyms: once-a-month, every month, menstrual, mensal, phaseal, phasic, punctually, steadily, recurrent, cyclic, cyclical, repeated, rhythmic, methodically, periodically, from month to month, in its turn

ارجاع به لغت monthly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monthly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monthly

لغات نزدیک monthly

پیشنهاد بهبود معانی