فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Daily

ˈdeɪli ˈdeɪli

شکل جمع:

dailies

توضیحات:

در معنای سوم در انگلیسی بریتانیایی به‌جای dailies از rushes استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb A2

روزانه، هر روز، به‌صورت روزانه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

Exercise has become part of my daily routine.

ورزش، بخشی از روال روزانه‌ی من شده است.

I check my email once daily.

من، روزانه یک بار ایمیلم را چک می‌کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

daily wages

مزد روزانه

give us this day our daily bread

(بخشی از دعای مسیحیان) امروز نیز رزق روزانه‌ی ما را برسان (ای خدا)

daily rate

نرخ روز

noun countable

روزنامه (روزنامه‌ای که به‌جز یکشنبه، هر روز چاپ می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Tehran has two major afternoon dailies.

تهران دو روزنامه‌ی عمده‌ی عصرانه دارد.

Most dailies now have an online version.

بیشتر روزنامه‌ها اکنون نسخه‌ی آنلاین دارند.

noun plural

انگلیسی آمریکایی تصاویر اولیه، راش‌ها، برداشت‌ها (تصاویر ظبط‌شده‌ی قبل‌از تدوین)

The cinematographer noticed a lighting error in the dailies.

فیلم‌بردار، ایراد نوری‌ای را در راش‌ها تشخیص داد.

Watching the dailies helped the actors improve their performances.

تماشای برداشت‌ها به بازیگران کمک کرد تا اجراهایشان را بهبود دهند.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی قدیمی نظافتچی، خدمتکار

Her daily has worked for the family for over ten years.

خدمتکارش بیش از ده سال برای خانواده کار کرده است.

The daily comes in every morning to clean and tidy up.

نظافت‌چی هر صبح می‌آید تا تمیزکاری و مرتب‌سازی انجام دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد daily

  1. adjective occurring every day; during the day
    Synonyms:
    everyday common ordinary regular often routinely diurnal day-to-day day after day day by day from day to day constantly cyclic periodic quotidian once a day once daily commonplace per diem circadian
    Antonyms:
    nightly at night nocturnal

Collocations

daily life

زندگی روزمره

daily usage

استفاده‌ی روزانه، مصرف روزانه، کاربرد روزانه

Idioms

witness christ in one's daily life

اعمال زندگی روزمره‌ی خود را نمایشگر (تعلیمات) عیسی کردن

لغات هم‌خانواده daily

  • adjective
    daily
  • adverb
    daily

ارجاع به لغت daily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daily

لغات نزدیک daily

پیشنهاد بهبود معانی