شکل جمع:
dailiesدر معنای سوم در انگلیسی بریتانیایی بهجای dailies از rushes استفاده میشود.
روزانه، هر روز، بهصورت روزانه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Exercise has become part of my daily routine.
ورزش، بخشی از روال روزانهی من شده است.
I check my email once daily.
من، روزانه یک بار ایمیلم را چک میکنم.
daily wages
مزد روزانه
give us this day our daily bread
(بخشی از دعای مسیحیان) امروز نیز رزق روزانهی ما را برسان (ای خدا)
daily rate
نرخ روز
روزنامه (روزنامهای که بهجز یکشنبه، هر روز چاپ میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Tehran has two major afternoon dailies.
تهران دو روزنامهی عمدهی عصرانه دارد.
Most dailies now have an online version.
بیشتر روزنامهها اکنون نسخهی آنلاین دارند.
انگلیسی آمریکایی تصاویر اولیه، راشها، برداشتها (تصاویر ظبطشدهی قبلاز تدوین)
The cinematographer noticed a lighting error in the dailies.
فیلمبردار، ایراد نوریای را در راشها تشخیص داد.
Watching the dailies helped the actors improve their performances.
تماشای برداشتها به بازیگران کمک کرد تا اجراهایشان را بهبود دهند.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی نظافتچی، خدمتکار
Her daily has worked for the family for over ten years.
خدمتکارش بیش از ده سال برای خانواده کار کرده است.
The daily comes in every morning to clean and tidy up.
نظافتچی هر صبح میآید تا تمیزکاری و مرتبسازی انجام دهد.
زندگی روزمره
استفادهی روزانه، مصرف روزانه، کاربرد روزانه
witness christ in one's daily life
اعمال زندگی روزمرهی خود را نمایشگر (تعلیمات) عیسی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «daily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daily