صفت تفضیلی:
more quotidianصفت عالی:
most quotidianروزانه، یومیه، روزمره
My quotidian routine consists of waking up, going to work, and coming home.
روال روزانهی من شامل بیدار شدن، سرکار رفتن و آمدن به خانه است.
monotony of quotidian life
یکنواختی زندگی روزمره
پیشپاافتاده، عادی، معمولی، متداول، معمول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the quotidian moments of life
لحظات عادی زندگی
the quotidian tasks
وظایف پیشپاافتاده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «quotidian» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quotidian