شکل جمع:
quotientsمیزان، مقدار، ضریب
The quotient of kindness she exhibited touched everyone around her.
میزان مهربانی او همهی اطرافیانش را تحتتأثیر قرار داد.
His quotient of patience wore thin after hours of waiting.
میزان صبرش پساز ساعتها انتظار کم شد.
ریاضی خارجقسمت، بهره، بهر (نتیجهی تقسیم)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
quotient group
گروه خارجقسمتی
The quotient of 10 divided by 2 is 5.
خارجقسمت ۱۰ تقسیم بر ۲ برابر عدد ۵ است.
نسبت، سهم، سهمیه
The quotient of resources allocated for the project was insufficient.
سهم منابع تخصیصیافته برای پروژه ناکافی بود.
Finding a balance between ambition and contentment is a personal quotient.
یافتن تعادل بین جاهطلبی و رضایت یک نسبت شخصی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «quotient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quotient