به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Midday

ˌmɪdˈdeɪ ˌmɪdˈdeɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    middays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable A2
    نیم‌روز، ظهر، وسط روز
    • - midday rest
    • - استراحت وسط روز
    • - midday meal
    • - غذای نیم‌روز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد midday

  1. noun middle of the day
    Synonyms: 12 PM, high noon, lunchtime, noon, noontide, noontime, twelve hundred, twelve noon, twelve o’clock
    Antonyms: 12 AM, midnight

لغات هم‌خانواده midday

ارجاع به لغت midday

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «midday» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/midday

لغات نزدیک midday

پیشنهاد بهبود معانی